اعتماد به نفس چيست ؟
تفاوت عزت نفس و خودپنداري
تفاوت عزت نفس و خودشيفتگي
عزت نفس خصيصه اي و موقعيتي
عوامل اثرگذار بر روي عزت نفس
- یکشنبه ۱۸ مهر ۰۰ | ۱۲:۲۲
- ۱۶ بازديد
- ۰ نظر
تقويت اعتماد به نفس و اصولا بهبود كيفيت اعتماد به نفس، موضوع بسيار بسيار مهمي است كه در روانشناسي فردي و ارتقا مهارت هاي مرتبط با موفقيت فردي جايگاه اول را پيدا كرده است. آيا ميدانستيد تقويت اعتماد به نفس منجر به استفاده بهينه تر شما از قانون جذب ميشود؟
تقويت اعتماد به نفس يعني ايجاد ويژگي هايي در شيوه تفكر و عملكرد، به گونه اي كه فرد از عهده كارها به خوبي برآيد و در شغل و ارتباطات خود نقش موثرتر و كارايي بهتري نسبت به سابق داشته باشد.
يعني كيفيت كارايي ذهني و عملي او در مواجه با كارها افزايش پيدا كند. سايت راز موفقيت در جهت تقويت و تقويت اعتماد به نفس افراد مقالات بسياري ارايه كرده و در اين مقاله قصد داريم با ۴ گام سريع شما را به اعتماد به نفس سالم برسانيم.
اعتماد به نفس ناشي از عملكرد گذشته شماست . امروز اولين روز از باقي عمر شماست پس عملكرد خود را از همين امروز تغيير دهيد و اعتماد به نفس خود را تقويت كنيد. چراكه كاهش اعمتاد به نفس و عزت نفس مشكلات فراواني از جمله انواع تله هاي شخصيتي و طرحواره ها را براي شما به ارمغان مي آورد.
كسي كه قبلا بوديد را فراموش كنيد ، با تقويت اعتماد به نفس شما فرد جديدي خواهيد شد.
باورهاي شما، سطح تخيل، ميزان ايمان شما به آينده اي درخشان و… همگي به ميزان اعتماد به نفس شما بستگي دارد.
با تقويت اعتماد به نفس ، توانايي يادگيري شما نيز بيشتر و بهتر ميشود.
تقويت اعتماد به نفس با كاهش هرج و مرج هاي عاطفي شما همراه خواهد بود.
با تقويت اعتماد به نفس ، گذشته و فكر كردن به آن ديگر شما را ناراحت نميكند؛ حتي اگر سطح كنوني اعتماد به نفس شما با اتفاقات گذشته و شرايط اخير گره خورده باشد.
تقويت اعتماد به نفس باعث ميشود تمايل شما به تغيير در جهت آنچه ميخواهيد باشيد بيشتر شود.
با افزايش اعتماد به نفس شما آنگونه كه قبلا بوديد شناخته نميشويد، بلكه ديگران شما را همانگونه كه خود ميخواهيد ميبينند.
با ما در ادامه مقاله همراه باشيد تا ۴ قدم به زنگي رويايي خود نزديكتر شويد.
اعتماد به نفس - اعتماد به نفس بالا
علائم كمبود اعتماد به نفس
اگر بخواهيم در علائم كمبود اعتماد به نفس در افراد دقيق شويم، در واقع نشانه هاي زيادي را بايد در نظر بگيريم. از سري فاكتور هاي كه در بررسي علائم كمبود اعتماد به نفس بايد بررسي شوند، ميتوان به، زبان بدن، كلام و رفتار هاي فرد اشاره كرد. در اصل ما بايد بر اين موارد روي هر فرد دقيق شويم تا علائم كمبود اعتماد به نفس را در آن فرد، كشف كنيم.
از سري علائم كمبود اعتماد به نفس كه در رفتار افراد هويداست عبارتند از: مطيع، تابع، تسليم، سلطه پذير، كناره گير، سربه زير، بامحبت، بي پناه، دستپاچه، دودل، بدبين، خودمقصر، مردد، بدبين، هراسان، نامطمئن
رفتارهاي كلامي افراد با اعتماد به نفس پايين
آن دسته از علائم كمبود اعتماد به نفس كه از كلامات افراد مي توان به آنها پي برد عباراتي هستند از جمله: تعجب ميكنم، شايد، فكر ميكنم، احتمالا، ببخشيد، حدس ميزنم، نميتوانم، از اينكه زحمتتان مي دهم متاسفم، نميدانم چه بر سرم آمد
رفتارهاي بدني افراد با اعتماد به نفس پايين
علائم كمبود اعتماد به نفس كه خود را در زبان بدن افراد نشان مي دهند: دستها را به هم ماليدن، حركات ناآرام، پاها را روي هم انداختن، وول خوردن، چشمان پايين افتاده، قامت خميده و قوزدار، صداي يكنواخت و بي حالت، صحبت كردن ملايم، غرولند كردن، خاموش شدن
رفتارهاي هيجاني افراد با اعتماد به نفس پايين
علائم كمبود اعتماد به نفس كه از هيجانات فرد مشخص مي شوند عبارتند از: ترس، تشويش، اضطراب، افسردگي، احساس گناه، آزار و اذيت كردن، رفتار كنايه آميز، تنبلي، گيجي
ورزش كردن معمولا يكي از تكنيك هاي تقويت اعتماد به نفس است كه تاثير بسازيي دارد. ورزش ميتواند اعتماد به نفس شما را بالا ببرد، چرا كه تناسب اندام و سلامت معمولا ميتواند احساس خوبي را در فرد ايجاد كند. دوست ورزشكاري داشتم كه ميگفت اوايل بعد از صدبار بارفيكس از دستانم خون مي آمد و من ورزش را متوقف نميكردم چرا كه مطمئن بودم اين يك نشانه است كه من فردي قوي هستم و از پس هر چالشي در زندگي ام بر مي آيم. ورزش هاي زيادي هستند كه با انجام آنها ميتوانيد به تقويت اعتماد به نفس خود بپردازيد. كافيست علايق خود را در اين زمينه دنبال كنيد و از ورزشي كه ميكنيد لذت ببريد.
اگر شما حتي يك مورد از موارد بالا برايتان به يك چالش روزانه بدل شده است و دربدر به دنبال يك رژيم لاغري خوب ميگرديد، بايد كتاب اصول تغذيه ي محمود جولايي را بخوانيد.
اما مي دانم تعجب مي كنيد كه چرا من از فضاي روانشناسي وارد حوزه تغذيه و رژيم هاي غذايي شده ام؟ آماده باشيد تا داستان شكل گيري يك كتاب خوب را از زبان پديدآورنده آن برايتان تعريف كنم!
… همانطور كه مي دانيد محمود جولايي “كاپيتان كشتي هاي اقيانوس پيما” بوده است.
او هر ساله بطور مرتب چكاپ پزشكي بسيار دقيقي داشت. در يكي از اين معاينات مثل هميشه نتايج آزمايشات را براي تكميل پرونده به دكتر معتمد شركت داده و ايستاد كه او زود امضاء كند و وي بر سركارش برود. جولايي ميگويد دكتر هميشه برگه ي آزمايشم را نگاه مي كرد و حالي مي پرسيد و كار تمام بود. ناگهان ديدم در برگه من متمركز شد و تك تك موارد را با انگشت مرور كرد. گفتم چيه دكتر، مشكلي هست؟
با مكثي گفت بشين كاپيتان تا برات بگم! خوب نيست بايد به فكر رژيم لاغري باشيد
اين گفته هاي ايشان مانند چكش سنگيني بر سر من فرود آمد و مرا روي صندلي نشاند. با نگراني، جوري كه انگار جواب را ميداني ولي ميپرسي تا اطمينان حاصل كني، پرسيدم: مگر داشتن اينها چه اشكالي دارد؟ سرش را بالا گرفت و با پوزخندي در چشمان من گفت: كاپيتان روسي كه ماه پيش تنها در اتاقش سكته كرد و مُرد يادت هست؟ او هم تمام اين بيماري ها را داشت و هيچ فكري براي رژيم لاغري خود نكرده بود.
ديگر هيچي يادم نبود. تنم سرد و كرخت شده بود. از جايم بلند شدم و بدون خداحافظي از مطب دكتر خارج شدم و بعد از ساختمان شركت در برج آسمان خارج شدم. حتي از آسانسور استفاده نكردم و تمام مسير راه پله را بسرعت پايين آمدم. انگار بايد خيلي زود از يك واقعيت تلخ دور مي شدم. اتومبيلم را فراموش كردم بردارم. خودم را مي ديدم كه در دفتر كار كاپيتان در يك كشتي خيلي بزرگ افتاده ام و هيچ كس از وجودم خبر ندارد… انقدر درگيري ذهني داشتم كه از ميدان فرمانيه تا ميدان نوبنياد پياده رفتم. دور ميدان داشتم از خياباني عبور مي كردم كه يادم هست، يك پيكان مشكي جلويم پيچيد و گفت: داداش كجا؟ در خدمتيم؟
و من پاسخ دادم : كلسترول!
و او گفت: مي دانم كجاست، بيا بالا!
… ساعتها در خيابان بودم. راننده حرف مي زد و من در پس افكار خود داشتم مراسم تدفينم را برنامه ريزي مي كردم كه آبرومندانه انجام شود! ناگهان راننده با لهجه قزويني پرسيد: آقاي مهندس حدودا نمي داني اين كلسترول كدام منطقه است؟ بخودم آمدم و گفتم برو انقلاب؛ روبروي دانشگاه به همه كتابفروشي ها سر زدم و هرچه كتاب در مورد تغذيه و فاكتورهاي آزمايشي، موجود داشتند را خريدم. 18 جلد كتاب تخصصي كه من هيچي از آنها نمي فهميدم. شب را تا صبح با كتاب هاي غريبم خوابيدم. فردا صبح به كتابخانه دانشگاه تهران رفتم و به دنبال منابع بيشتر گشتم. هفته بعد به دريا رفتم و در طول شش ماه 38 جلد كتاب خواندم. با يك مشكل بزرگ مواجه شدم. كتاب هاي داخلي تقريبا همه ترجمه بود و ترجمه ها خود به ترجمه نيازداشت. بسياري از اصطلاحات را نمي فهميدم. فرق LDL , HDL را نمي فهميدم. كتاب ها برايم خيلي سنگين بود. كتاب هاي ساده تري از خارج تهيه كردم و باز خواندم و تازه موتور علاقه و اشتياق دانستن در من روشن شد. به هر كشوري مي رسيدم به كتابفروشي ها سر مي زدم و كتاب هاي مربوطه جديدي را مي خريدم. اين شش ماه اندازه 6 سال دوره ارشد تغذيه مطلب خواندم و باز خواندم.
به ايران بازگشتم و بلافاصله به متخصص تغذيه مراجعه كردم و وقت گرفتم و گفتم مي خواهم فقط پرسش هايم را بپرسم. تعجب كرد و با هم شروع كرديم به هم آموختن و يا از هم آموختن.
مدت دو ماه تمام آخر وقت هاي ايشان را من پر مي كردم. با هم دوست شديم. روزي از من خواست، در كلينيك يكي از دوستانش شروع به كار كنم و مشاوره بدهم. گفتم شايد دارد مرا از سرش وا مي كند و نپذيرفتم و دوباره و سه باره و چهار باره كتاب هاي جديدتر و تخصصي تري خريدم و به دريا رفتم. تمام زندگي و فكر من شده بود تغذيه. هميشه و همه جا اطلاعات مي دادم و براي مردم جنس اطلاعات من جالب، جديد و جذاب بود. شايد چون كمي نگرش و تحليل روانشناسي در آن آميخته بود و يا شايد چون من از جنس مصرف كننده گان آن اطلاعات بودم.
يادم هست در يك سفر ۴۲ جلد كتاب با خود بردم. بعضي كتاب ها، كتاب هاي دانشگاهي مقطع ارشد و دكتراي تغذيه بود و در شش ماه خواندم. روزي نيز با سايت هاي معتبر دنيا آشنا شدم و اطلاعات به روزتري را در آنجا يافتم و تشنه تر شدم. بالاخره كتاب ها را كنار گذاشتم و شبانه روز در ميان سايت هاي مختلف و معروف جهان به دنبال پرسش هاي خودم بودم….. و اين پروسه سه سال ديگر طول كشيد.
در اين سه سال چند ماه به اصرار دكتر عزيزم به كلينيك تغذيه دوست شفيقشان مراجعه كردم و بعد از همان مصاحبه اول پشت ميز مشاوره نشستم تا كمي دانسته هايم را انفاق كنم.
عجيب بود مردم از زن و مرد ميخكوب بحث هاي من مي شدند و برخي مراجعين واقعا فقط براي شنيدن مي آمدند. به تدريج من روشي خاص را پيش گرفتم. همانجا بود كه تكنيك “روانشناسي كاهش وزن” به ذهنم خطور كرد.